واحربلغتنامه دهخداواحرب . [ ح َ رَ ] (ع صوت مرکب ) (از: «وا» ندبه + منادای مندوب )لفظی است که اعراب در حال مصیبت گویند : جفت او دیدش بگفتا واحرب پس بلالش گفت نه نه واطرب .مولوی .
واحرباءلغتنامه دهخداواحرباء. [ ح َ رَ ] (ع صوت مرکب ) (از: «وا» ندبه + منادای مندوب ) لفظی است که اعراب در حال مصیبت گویند. یااسفی . واحربی . رجوع به واحرب شود.
واحربیلغتنامه دهخداواحربی . [ ح َ رَ با ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا» ندبه + منادای مندوب ) از اصوات افسوس است . وای بر من . واحرب . واحرباء. یااسفی . و رجوع به واحرب و واحربا و یااسفی شود.
واحرباءلغتنامه دهخداواحرباء. [ ح َ رَ ] (ع صوت مرکب ) (از: «وا» ندبه + منادای مندوب ) لفظی است که اعراب در حال مصیبت گویند. یااسفی . واحربی . رجوع به واحرب شود.
واحربیلغتنامه دهخداواحربی . [ ح َ رَ با ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا» ندبه + منادای مندوب ) از اصوات افسوس است . وای بر من . واحرب . واحرباء. یااسفی . و رجوع به واحرب و واحربا و یااسفی شود.