وازدیلغتنامه دهخداوازدی . [ زَ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم الوازدی مکنی به ابومحمد که از ابوحفص بن حفص الباهلی و سعیدبن هاشم الکاغذی وجز آنان روایت کند و از او بکربن مسعودبن الحسن بن الورادالفرنکدی و جز وی روایت دارد. (لباب الانساب ).
واجدا کردنلغتنامه دهخداواجدا کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . مشخص نمودن . علیحده کردن . واجده کردن . (ناظم الاطباء).
بیزاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. اشمئزاز، تنافر، تنفر، دلزدگی، رمیدگی، ضجرت، کراهت، ملال، ملالت، نفرت، وازدگی ≠ اشتیاق، رغبت، علاقهمندی ۲. ابراء، برائت ۳. طلاق، جدایی، متارکه،
تصحیح هوازدگیweathering correctionواژههای مصوب فرهنگستانگونهای تصحیح در اکتشاف لرزهای که بر روی دادهها اعمال میشود
هوازدگیweatheringواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی تخریبی که در آن رنگ و بافت و ترکیب مواد خاکی یا سنگی براثر عوامل جوّی تغییر میکند