وازنشلغتنامه دهخداوازنش . [ زَ ن ِ ] (اِمص مرکب ) عمل دفع و پس زدن . (از واژه های فرهنگستان ). رجوع به وازدن شود.
وازنش 1refuse 2واژههای مصوب فرهنگستانمرحله یا شرایطی که در آن دستساختهها رها میشوند و دیگر قابل بازگشت به چرخة فراوری نیستند
وازنش برجاde facto refuse 1واژههای مصوب فرهنگستانرها کردن دستساختهها در زمان متروک شدن محوطة استقراری یا کارجا
وازنش 1refuse 2واژههای مصوب فرهنگستانمرحله یا شرایطی که در آن دستساختهها رها میشوند و دیگر قابل بازگشت به چرخة فراوری نیستند
وازنش برجاde facto refuse 1واژههای مصوب فرهنگستانرها کردن دستساختهها در زمان متروک شدن محوطة استقراری یا کارجا
فرایند رفتار،روند رفتاریbehavioral processواژههای مصوب فرهنگستانآن دسته از فعالیتهای انسان شامل یابش و برگیرش، ساخت و آمایش، کاربرد و مصرف، افکنش و وازنش مواد که به شکلگیری بقایای ملموس باستانشناختی منجر میشود
وازنش 1refuse 2واژههای مصوب فرهنگستانمرحله یا شرایطی که در آن دستساختهها رها میشوند و دیگر قابل بازگشت به چرخة فراوری نیستند
وازنش برجاde facto refuse 1واژههای مصوب فرهنگستانرها کردن دستساختهها در زمان متروک شدن محوطة استقراری یا کارجا