وجوهلغتنامه دهخداوجوه . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وَجْه ْ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). به معنی روی مردم از هرچیزی و مهتر قوم . (آنندراج ). || در تداول ، طریقه ها و روش ها وطورها و نوع ها. (ناظم الاطباء) : نفاذ امر پادشاهانه از همه ٔ وجوه حاصل آمد.
وزوعلغتنامه دهخداوزوع . [ وَ ] (ع اِمص ) ورغلانیدگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) ورغلانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برانگیختن کسی را بر چیزی . واداشتن . (از اقرب الموارد).
وُجُوهِفرهنگ واژگان قرآنچهره ها (وجه هر چيزي به معناي ناحيهاي از آن چيز است که با آن با غير روبرو ميشود و ارتباطي با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمي سطح بيرون آن است ، و وجه انسان نيم پيشين سر و صورتش ميباشد ، يعني آن طرفي که با آن با مردم روبرو ميشود ، و وجه خدا چيزي است که با آن براي خلقش نمودار است ، که خلقش هم با آن مت
وجوه امانیtrust fundواژههای مصوب فرهنگستانوجوه یا داراییهایی که یک شرکت امانی آنها را بر طبق قرارداد امانتکاری برای سرمایهگذاری مدیریت میکند
وجوهاتلغتنامه دهخداوجوهات . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وجوه . در تداول آنچه از مال زکوة و خمس و رد مظالم به مجتهدین خاصه با علم آنان برند و او آن را به مستحقین قسمت کند و آن را وجوهات بریه نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
وجوهانلغتنامه دهخداوجوهان .[ وُ ] (اِ) ج ِ وجوه و وجه به معنی مهتران و اعیان : سعدبن وقاص را... با اشراف و مبارزان و وجوهان عرب سوی کارزار عجم فرستاد. (مجمل التواریخ ).
وجوهاتفرهنگ فارسی معین(وُ) [ ع . ] (اِ.) جِ وجوه . 1 - پول ها. 2 - آن چه بابت خمس و زکات در اختیار علمای روحانی قرار داده می شود.
fundدیکشنری انگلیسی به فارسیسرمایه، صندوق، وجوه، تنخواه، پشتوانه، ذخیره وجوه احتیاطی، سرمایه ثابت یا همیشگی، سرمایه گذاری کردن، تهیه وجه کردن
رهیافت حصول اطمینانassurance approachواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ روشهای حصول اطمینان که براساس وجوه مورد بررسی تعیین میشود
وجوهاتلغتنامه دهخداوجوهات . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وجوه . در تداول آنچه از مال زکوة و خمس و رد مظالم به مجتهدین خاصه با علم آنان برند و او آن را به مستحقین قسمت کند و آن را وجوهات بریه نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
وجوهانلغتنامه دهخداوجوهان .[ وُ ] (اِ) ج ِ وجوه و وجه به معنی مهتران و اعیان : سعدبن وقاص را... با اشراف و مبارزان و وجوهان عرب سوی کارزار عجم فرستاد. (مجمل التواریخ ).
وجوهاتفرهنگ فارسی معین(وُ) [ ع . ] (اِ.) جِ وجوه . 1 - پول ها. 2 - آن چه بابت خمس و زکات در اختیار علمای روحانی قرار داده می شود.
سافرات الوجوهلغتنامه دهخداسافرات الوجوه . [ ف ِ تُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) زنان گشاده روی : عورات سافرات الوجوه و رجال را حافیات الارجل از خانه ها بیرون می آورد. (جهانگشای جوینی ).
ذوالوجوهلغتنامه دهخداذوالوجوه . [ ذُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) صاحب معانی و فحاوی گوناگون : القرآن ذلول ذووجوه فاحملوه علی احسن الوجوه . (علی بن ابیطالب علیه السلام ).
ذووجوهلغتنامه دهخداذووجوه . [ وُ ] (ع ص مرکب ) صاحب رویها. و فی الحدیث : القرآن ذلول ذووجوه فاحملوه علی احسن الوجوه .
من جمیعالوجوهلغتنامه دهخدامن جمیعالوجوه . [ م ِ ج َ عِل ْ وُ ] (ع ق مرکب ) از هر جهت . من جمیعالجهات .