ورشولغتنامه دهخداورشو. [ وَ ش َ / ش ُ ] (اِ) فلزی سفید به رنگ سیم . فلز مرکبی را گویند نقره مانند که در شهر ورشو از آن ظروف و اوانی میسازند. (ناظم الاطباء). آلیاژی از نیکل 20% و روی 35% و مس
ورشولغتنامه دهخداورشو. [ وَ ش َ / ش ُ ] (اِخ ) پایتخت کشور لهستان واقع در روی رود ویستول و دارای 1100000 تن جمعیت . (ناظم الاطباء). این شهر در 325میلی مشرق برلین واقع شده است . آلمانها در سال
ورشوفرهنگ فارسی عمیدآلیاژی مرکب از ۵۵ درصد مس، ۲۵ درصد روی و ۲۰ درصد نیکل، شبیه نقره، براق و فاسدنشدنی که برای ساختن سماور، قاشق، چنگال، و ادوات دیگر به کار میرود؛ نقرۀ آلمانی.
وارسوویهلغتنامه دهخداوارسوویه . [ ی ِ ] (اِخ ) تلفظی از ورشو. وارشووه پایتخت لهستان . رجوع به ورشو شود.
وارشولغتنامه دهخداوارشو. [ ش ُ ] (اِخ ) تلفظی از ورشو، پایتخت لهستان . رجوع به ورشو و قاموس الاعلام ترکی شود.
پروتئین جورشوdocking proteinواژههای مصوب فرهنگستانترکیب پروتئینی متعلق به شبکۀ درمیانیاختهای که با اتصال به ذرات دخیل در پیامرسانی یاختهای، انتقال پروتئینها از خلال غشا را تسهیل میکند