ورفانلغتنامه دهخداورفان . [ وَرْ رَ ] (ص ) شفیع. شفاعت کننده . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درخواست کننده ٔ جرم و گناه . (برهان ) (آنندراج ). درخواست نماینده ٔ بخشش گناه . (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع آمده : ورفان شفیع بود. مسعود غزنوی گوید : دادم بد
رفانلغتنامه دهخدارفان . [ رَ ] (اِ) زعفران و کرکم . (ناظم الاطباء). زعفران . (از شعوری ج 2 ورق 20). || شفیع و میانجی . (ناظم الاطباء). در نسخه ٔ وفایی به تشدید «فاء» به معنی شافع و میانجی آمده است . (از شعوری ج <span class="h
شفاعت کنندهلغتنامه دهخداشفاعت کننده . [ ش َ ع َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) شافع. خواهشگر. شفاعت کن . درخواستگر. (یادداشت مؤلف ). ورفان و شفیع و درخواست کننده . (از ناظم الاطباء).
یزش خوانلغتنامه دهخدایزش خوان . [ ی َ زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) یزیش خوان . ورفان و شفیع و شفاعت کننده و پیشوای بزرگ مغان . (ناظم الاطباء). موبدی که دعا و نماز او خواند در آتشگاه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یزش و یزشن شود.
تورفانلغتنامه دهخداتورفان . (اِخ ) شهری در ایالت شین چیان به ترکستان چین است که امروز خراب و اخیراً بعض رساله ها و الواح پهلوی از آن خرابه ها بدست آمده است که بیشتر راجع به دین مانی است . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). یکی از شهرهای ترکان ایغور در شمال شرقی ترکستان شرقی حالیه . (فرهنگ فارسی معین