وروتلغتنامه دهخداوروت . [ وُ ] (اِ) خشم . (اوبهی ) (حاشیه ٔ اسدی ) (فرهنگ فارسی معین ). غضب . (فرهنگ فارسی معین ).- وروت کردن ؛ خشم کردن . غضب کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : بر من ای سنگدل وروت مکن ناز بر من تو با بروت مکن .<p cla
چوروتلغتنامه دهخداچوروت . (اِ) چروت . سیگاری که بدون کاغذ از برگ توتون پیچیده میشود. این کلمه از چُرت «اردوست » و اصل آن نیز از انگلیسی گرفته شده است . (فرهنگ نظام ). سیگار برگ . رجوع به چروت شود.
ورودلغتنامه دهخداورود. [ وُ ] (ع مص )رسیدن و درآمدن و وارد شدن و به جای اندرآمدن و پیوستن . (از ناظم الاطباء). آمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اندرآمدن . (آنندراج ). حاضر آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). درآمدن . (ناظم الاطباء). حاضر گردیدن . || وِرد. به آب آمدن . (منتهی الارب ). آمدن به آب
وروددیکشنری فارسی به انگلیسیadmission, admittance, advent, access, approach, arrival, coming, entrance, entry, importation, influx, ingress
بارانیلغتنامه دهخدابارانی . (اِخ ) نام شاعری باستانی و از او بیتی چند در لغت نامه ٔ اسدی بشاهد آمده است : در بیابان بدید قومی کردکرده از موی هر یکی کولا.بر من ای سنگدل وروت مکن ناز بر من تو با بروت مکن هرچه بینی ز مردمان مستان (بستان )هرچه یابی زح
غضبلغتنامه دهخداغضب . [ غ َ ض َ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ): غضب علیه و له غضباً و مغضبة،و این وقتی گویند که مغضوب علیه زنده باشد و اگر مرده باشد «غضب به » گویند. (منتهی الارب ). دشمن داشتن کسی توأم با حس انتقا
خشملغتنامه دهخداخشم . [ خ َ / خ ِ ] (اِ) غضب . (ناظم الاطباء). غیظ. قهر. سَخَط، مقابل خشنودی . (یادداشت بخط مؤلف ). وُروت . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : صورت خشمت ار ز هیبت خویش ذره ای را بخاک بنمایدخاک دریا شود بسوزد
چوروتلغتنامه دهخداچوروت . (اِ) چروت . سیگاری که بدون کاغذ از برگ توتون پیچیده میشود. این کلمه از چُرت «اردوست » و اصل آن نیز از انگلیسی گرفته شده است . (فرهنگ نظام ). سیگار برگ . رجوع به چروت شود.
قوروتلغتنامه دهخداقوروت . (ترکی ، اِ) کشک . (سنگلاخ ). قروت . رجوع به آن دوشود. || امر است از خشک کردن . (سنگلاخ ).
لوروتلغتنامه دهخدالوروت . [ل ُ ] (اِ) مَلَج . رجوع به ملج شود. در لاهیجان نامی است که به شیردار دهند. درختی است که چوب آن برای طبق و لاوک و قاشق استعمال شود و در جنگلهای ایران از آن به دست آید و از پوست آن پاشنه ٔ چارق درست کنند.
قَرَه قوروتگویش بختیاریقراقوروت، طرز تهیه:دوغ را براى تهیه کشک مىجوشانند و درون کیسهاى ضخیم مىریزند تا آبش برود. آنچه در کیسه مىماند «توف» نام دارد که آن را گلوله کرده، جلوى آفتاب خشک مىکنند که «کشک» نامیده مىشود. ترشابهاى که از کیسه تراوش مىکند، در آفتاب مىگذارند یا مىجوشانند تا آب آن تبخیر شود و قراقوروت بهدس