وسطیلغتنامه دهخداوسطی . [ وُ طا ] (ع ص ) مؤنث اوسط. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). رجوع به اوسط شود. || انگشت میانگی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). انگشت که میان سبابه و بنصر نهاده است . (از اقرب الموارد). انگشت میانی . (ناظم الاطباء).- صلوة وسطی . رجوع به ذیل
وسطیلغتنامه دهخداوسطی . [ وَ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به وسط، یعنی میانی . (ناظم الاطباء). رجوع به وسط شود.
جعبهدندة پیوستة چنبرهایtoroidal continuously variable transmission, toroidal CVT, roller-based continuously variable transmission, full-toroidal continuously variable transmissionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جعبهدندة پیوسته که در آن تغییر نسبتسرعت از طریق جابهجایی غلتکهای چنبرهای بر روی دیسکهای شبهمخروطی ورودی و خروجی صورت میگیرد
پوستیلغتنامه دهخداپوستی . (ص نسبی ) منسوب به پوست . از پوست . جلدی . قشری .- کاغذ پوستی یا کاغذ پوست آهو ؛ کاغذی از پوست تنک کرده . قسمی کاغذ شفاف و محکم و شکننده .- کلاه پوستی ؛کلاه از پوست بره و بیشتر برنگ سیاه . مقابل کلاه ماهوتی یا م
پیوستگیلغتنامه دهخداپیوستگی . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیوسته . شحشح . مقابل گشادگی . مقابل جدائی و بین . مقابل گسستگی و انفصال : و کیفیت هر اندامی و گردانی و سبکی و گشادگی و پیوست
گوژپشتیلغتنامه دهخداگوژپشتی . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) صفت گوژپشت . خمیدگی . انحناء. دوتویی . گوژی : تنی چون خرکمان از گوژپشتی بر او پشتی چو کیمخت از درشتی .نظامی .
گوشتیلغتنامه دهخداگوشتی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قنقری بالا (علیا) از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده واقع در 76000 گزی شمال باختری سوریان و 15000گزی شوسه ٔ شیراز به اصفهان . سکنه ٔ آن 11</s
رشک وسطیلغتنامه دهخدارشک وسطی . [ رَ ک ِ وُ طا ] (اِخ ) دهی از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان . سکنه 100 تن . آب آن از قنات . محصولات عمده غلات و حبوب . خربزه ٔ آن معروف است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
ده وسطیلغتنامه دهخداده وسطی . [ دِه ْ وُ طا ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندرعباس . واقع در شش هزارگزی باختر میناب . با 600 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
قرون وسطیلغتنامه دهخداقرون وسطی . [ ق ُ ن ِ وُ طا ] (اِخ ) فاصله ٔ میان سقوط روم به سال 395 م . تا فتح استانبول به دست محمد ثانی ملقب به فاتح به سال 1453 م . را در اصطلاح قرون وسطی گویند. (یادداشت مؤلف ). در دائرةالمعارف بریتانیک
افریقای وسطیلغتنامه دهخداافریقای وسطی . [ اِ / اَ ی ِ وُ طا ] (اِخ ) کشوری جمهوری است دارای 626000 کیلومتر مربع مساحت و 1177166 تن جمعیت است و پایتخت بانجوی دارای 78412</sp
حرکت توسطیلغتنامه دهخداحرکت توسطی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ت َ وَس ْ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت بمعنی التوسط. در مقابل حرکت بمعنی القطع و حرکت قطعی . جرجانی گوید: وصول جسم است به حدی از حدود مسافت در هر آن که این جسم نه پیش و نه بعد از آن واصل به آن حد نبود. (از تعریفات جرجانی ).
حسن آباد وسطیلغتنامه دهخداحسن آباد وسطی . [ ح َ س َ وُ طا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان در 45 هزارگزی باختر نجف آباد و چهارهزارگزی شوسه ٔنجف آباد به دامنه . جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 400 تن است . آب آن از
تاریخ قرون وسطیلغتنامه دهخداتاریخ قرون وسطی . [ خ ِ ق ُ ن ِ وُ طا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درباره ٔ ادواری بحث میکند که مابین تاریخ قدیم و تاریخ جدید قرار دارد. رجوع به قرون وسطی در ردیف خود شود.
حصرالوسطیلغتنامه دهخداحصرالوسطی . [ ح َ رُل ْ وُ ] (اِخ ) (ده وسطی ) جایی در مرز و بوم حوران . (حزقیل 47:16). (قاموس کتاب مقدس ).
رشک وسطیلغتنامه دهخدارشک وسطی . [ رَ ک ِ وُ طا ] (اِخ ) دهی از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان . سکنه 100 تن . آب آن از قنات . محصولات عمده غلات و حبوب . خربزه ٔ آن معروف است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).