وفادتلغتنامه دهخداوفادت . [ وِ دَ ] (ع مص ) وفادة. به رسولی آمدن نزد کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) رسالت . پیام آوری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به وفادة شود.
وفادتفرهنگ فارسی معین(وِ دَ) [ ع . وفادة ] 1 - (مص ل .) به رسولی آمدن نزد کسی . 2 - (اِمص .) رسالت ، پیام آوری .
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حار. به وفادت به مدینه به سوی پیغمبر رفته . حدیث او را محمدبن عبدالرحمان طفاوی آورده است . (الاستیعاب ج 1 ص 124).
حبیبةلغتنامه دهخداحبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت ضحاک بن سفیان سلمی . شاعره ای از عرب . وی زوجه ٔ عباس بن مرداس بود، و چون عباس به وفادت نزد پیغمبر شد واسلام آورد و خبر اسلام او به زوجه اش حبیبة رسید خانه ٔ شوهر رها کرد و به خانواده ٔ خویش پیوست و اشعاری خطاب به شوهر سرود و برای او فرستاد. رجوع
حارثلغتنامه دهخداحارث . [رِ ] (اِخ ) ابن فروةبن الشیطان بن خدیج بن امری ٔ القیس بن حارث بن معاویةبن حارث بن معاویةبن ثور کندی . ابن الکلبی و ابن سعد و طبری گویند او را وفادت است عسقلانی گوید: قال ابن الاثیر وقع فی ذیل ابی موسی الحارث بن قرة بقاف و الذی فی الجمهرة فروة بفاء و زیادة واو و هوالص
حارثةلغتنامه دهخداحارثة. [ رِ ث َ ] (اِخ ) ابن قطن بن زابربن حصن بن کعب بن علیم بن جناب الکلبی . صحابی است وابن شاهین از طریق هشام بن الکلبی آرد که حصن و حارثه پسران قطن برسولی خدمت پیغمبر(ص ) رسیدند و اسلام آوردند و رسول (ص ) نامه ای درباره ٔ آنان نوشت و حصن اشعاری در مدح حضرت او گفت که از آن
زبیبلغتنامه دهخدازبیب . [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن ثعلبة یا زنیب (به نون ). صحابیی است عنبری . (منتهی الارب ). زبیب بن ثعلبةبن عمرو، صحابیی عنبری است از بنی تمیم و دارای وفادت است . او بهنگام وفود در راه مکه منزل میکرد و فرزندان او «عبداﷲ» و «زخی » و فرزندان این دو، یعنی شعیث بن عبیداﷲ و عدون بن ز