وقودلغتنامه دهخداوقود. [ وَ ] (ع اِ) هیزم آتش انگیز. (مهذب الاسماء). آتش گیره . هیزم . (منتهی الارب ). آنچه بدان آتش افروزند. (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). فروزینه ٔ آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آتش افروزه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). و خوانده شده است و النار ذات الوُقود
وقودلغتنامه دهخداوقود. [ وُ ] (ع مص )قدة. وقدان . افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || آتش افروختن . (غیاث اللغات ).
وقوددیکشنری عربی به فارسیسوخت , غذا , اغذيه , تقويت , سوخت گيري کردن , سوخت دادن (به) , تحريک کردن , تجديد نيرو کردن
وکودلغتنامه دهخداوکود. [ وُ ] (ع مص ) اقامت نمودن . || آهنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصابه کردن . (اقرب الموارد). || استوار کردن گره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد): وکد العقد؛ استوار کرد گره را. (منتهی الارب ). || بستن
وقت وقتلغتنامه دهخداوقت وقت . [ وَ وَ ] (ق مرکب ) گاه . گاه گاه . بعض اوقات . رجوع به ترکیبهای وقت شود.
چوکتلغتنامه دهخداچوکت . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. 250 تن سکنه دارد. آب آن از باران . محصول عمده اش حبوبات ، لبنیات ، ذرت و غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).