ولکنفرهنگ فارسی عمید= لکن: ◻︎ لنگ ولیکن نه سست زرد ولکن نه زشت / گنگ و نگردد خموش ضخم و نباشد گران (مسعودسعد: ۳۴۰).
ولیکنلغتنامه دهخداولیکن . [ وَ ک ِ ] (حرف ربط) اماله ٔ ولکن (عربی ) به واو عطف است که افاده ٔ معنی استدراک می کند. برخی فارسیان را که در لغت عرب چندان تعمق نیست واو مذکور را جزو کلمه پنداشته گاهی واوی دیگر بر آن نیز می افزایند. (از آنندراج ). استثنا را رساند. ولی . اما. ولیکن از ولکن عربی ممال
شُّقَّةُفرهنگ واژگان قرآنپرمشقّت و سختي (در عبارت "وَلَـکِن بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ ﭐلشُّقَّةُ "منظور ،راه طولاني و پرمشقت تا ميدان نبرد تبوک مي باشد)
لعفلغتنامه دهخدالعف . [ ] (ع مص ) رجوع به کلمه ٔ لعف در دزی شود : فلو کنت ُ بالارض الفضاء لعفتهاولکن اتت ابوابه من ورائیا.
پیونیدنفرهنگ فارسی عمیدپیوند دادن؛ پیوند کردن: ◻︎ درخت آسان توان از بن بریدن / ولکن باز نتوان پیونیدن (فخرالدیناسعد: لغتنامه: پیونیدن).
ببساویدنلغتنامه دهخداببساویدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) تماس کردن . ببساوش : آب و روغن که اندر جام کنی با یکدیگر نیامیزد ولکن ببساوند بر سطح میان ایشان . (از التفهیم بیرونی ).
پیونیدنلغتنامه دهخداپیونیدن . [ پ َ/ پ ِ وَ دَ ] (مص ) پیوستن . پیوند کردن : درخت آسان توان از بن بریدن ولکن باز نتوان پیونیدن .فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
دیرک اشتولکنStülcken deerickواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دیرک سنگین که سازة نگهدارندة بازوی آن به شکل عدد هفت است