ونیزدلغتنامه دهخداونیزد. [ وَ زَ ] (اِ مرکب ) حبةالخضراء. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به ون و وندانه شود.
ونزدلغتنامه دهخداونزد. [ وَ زَ ] (اِ مرکب ) (از: ون + زد) ونژد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ونژد شود.
ونیژدلغتنامه دهخداونیژد. [ وَ ژَ ] (اِ مرکب ) ونیزد. ونژد، و آن صمغ درخت ون باشد، و با زای هوز هم آمده است یعنی ونیزد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).