ویرانیلغتنامه دهخداویرانی . (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان در 15 هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ اسدآبادبا 1094 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویرانیلغتنامه دهخداویرانی . (اِخ ) دهی است از دهستان شاندیز بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری طرقبه با 777 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ویرانیلغتنامه دهخداویرانی . (حامص ) حالت و چگونگی ویران . خرابی . بایر بودن . نامسکون بودن . ویران بودن : آنکه را خیمه به صحرای قناعت زده اندگر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست . سعدی . || (اِ) خراب . ویرانه : <
گوچرانیلغتنامه دهخداگوچرانی . [ گ َ / گُو چ َ ] (حامص مرکب ) عمل گاوچران و گوچران . رجوع به گاوچران و گاوچرانی و گوچران شود.
گورانیلغتنامه دهخداگورانی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 30 هزارگزی جنوب میناب و 6 هزارگزی خاور راه مالرو جاسک به میناب . جلگه و گرمسیر است و 130 تن سک
گورانیلغتنامه دهخداگورانی . (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 1500 گزی باختر شوسه ٔ ارومیه به مهاباد. دره و هوای آن معتدل و سالم است . سکنه ٔآن <span class="hl
گورانیلغتنامه دهخداگورانی . (اِخ ) دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 24 هزارگزی جنوب میناب کنار راه مالرو میناب به جاسک . جلگه و گرمسیراست . سکنه ٔ آن 400 تن است . آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن خر
حسن طویرانیلغتنامه دهخداحسن طویرانی . [ ح َ س َ ن ِ طُ وَ ] (اِخ ) ابن حسین عارف بن حسن سهراب بن محموداز ادبای مصر است . دیوان شعر عربی و ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 303). ترک و متعرب است (1266
طویرانیلغتنامه دهخداطویرانی . [ ] (اِخ ) حسن حسنی باشا (1266 - 1315 هَ . ق .). منشی جریدة النیل و مجلات الشمس و الزراعة و المعارف بقاهره و صاحب تصانیف عدیده است . (معجم المطبوعات ج 3 ستون <span