پابپا کردنلغتنامه دهخداپابپا کردن . [ ب ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) مردد بودن . حیران بودن . || حواله کردن طلبی را عوض طلب کس دیگر. داینی را از دینی در مقابل دینی دیگر بری کردن . || تهاتر.
مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
نورتابabat-jour (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانچراغی معمولاً پایهدار که سرپوشی برای تنظیم نور داشته باشد
اطلاعات هزینههای محلیinformation about typical costsواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعات ورودentry information about a countryواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات فراغتی ـ ورزشیinformation about sport and leisure facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
hesitateدیکشنری انگلیسی به فارسیتردید، تامل کردن، مردد بودن، بی میل بودن، درنگ کردن، بالکنت گفتن، پابپا کردن
hesitatedدیکشنری انگلیسی به فارسیتردید کرد، تامل کردن، مردد بودن، بی میل بودن، درنگ کردن، بالکنت گفتن، پابپا کردن
hesitatesدیکشنری انگلیسی به فارسیتردید می کند، تامل کردن، مردد بودن، بی میل بودن، درنگ کردن، بالکنت گفتن، پابپا کردن