پارنیکلغتنامه دهخداپارنیک . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از گیاه بنواحی معتدل که قدما آنرا علاج داحس میشمردند.
هرنکلغتنامه دهخداهرنک . [ هََ رَ ] (اِخ ) نام محلی در کنار راه بستک به لنگه میان خلوس و کوخرد در 548 هزارگزی شیرازی . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هرنگ شود.
ارنکلغتنامه دهخداارنک . [ ] (اِخ ) ابن بیروشنک پدر ویرک پدر میشخوریار پدر منوچهر پادشاه پیشدادی است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 12).
ارنکلغتنامه دهخداارنک . [ ] (اِخ ) بیستمین ازخانان اوزبک خیوه از 1126 تا 1127. وی پس از ((یادگار)) بحکومت رسیده است . (طبقات سلاطین اسلام ص 250).
ارنکلغتنامه دهخداارنک . [ ] (اِخ ) پانزدهمین از خانان اوزبک خیوه .رجوع به محمد ارنک و طبقات سلاطین اسلام ص 250 شود.