پاریزینلغتنامه دهخداپاریزین . [ ی ِ ن ن ] (اِخ ) سرود ملی که پس از انقلاب 1830م .1245/ هَ . ق . دلاوینی بساخت و آهنگ آنرا اوبر تصنیف کرد.
ارجنلغتنامه دهخداارجن . [ اَ ج َ ] (اِ) درخت بادام تلخ را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ).درخت ارزن . اَرزَه و آن درختی است سخت . اَرژَن . رجوع به ارژن و ارجان شود.
ارجنلغتنامه دهخداارجن . [ اَ ج َ ] (اِخ ) پسر فان از پادشاهان هند، و او در تیر انداختن مهارت داشت . رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 110، 112، 114، 115 شود.<br