پازاچفرهنگ فارسی عمید۱. زنی که به زائو کمک میکند و بچۀ او را میگیرد؛ ماما؛ قابله؛ پیشنشین.۲. دایه.
صحنهکاوی شنیداریauditory scene analysis, ASAواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی جداسازی و شناسایی اجزای تشکیلدهندة مجموعهای از اصوات که در قالب یک کل معنیدار درک میشود، به این معنی که نهتنها توالی شنیداری بلکه جایگاه هر صدا در توالی شناسایی میشود نیز: تحلیل شنیداری auditory analysis
پیش نشینفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه پیش کسی بنشیند.۲. کسی که نزدیک چیزی یا جایی بنشیند.۳. [قدیمی] = پازاچ
مامافرهنگ فارسی عمید۱. زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را میگیرد و زائو را پرستاری میکند؛ ماماچه؛ مامناف؛ بازاج؛ پازاچ؛ پیشنشین؛ قابله.۲. مادر.
پازاجلغتنامه دهخداپازاج . (اِ) پازاچ . (رشیدی ). دایه ٔ شیردهنده . مرضعه . (برهان ) : بناز، مادر ایام طفل بخت ترابزرگ میکند اندر کنار چون پازاج . منصور شیرازی . || زنی که با زن نوزای همپائی و معاونت کند. (رشیدی ). || ماما. ماماچه .
دایهلغتنامه دهخدادایه . [ی َ / ی ِ ] (اِ) (فارسی است و در لغت عرب آنرا عربی گیرند). مُرضعه . حاضنه . ظئر. ظاغیة. (منتهی الارب ). غاذیة. (ملخص اللغات ). پازاج . پازاچ . زن که بچه ٔ دیگری را شیر دهد. شیردهنده بچه ٔ دیگری را. ربیبة. علوق .(منتهی الارب ). دایگان