پاسگاهلغتنامه دهخداپاسگاه . (اِ مرکب ) جای پاسبانان . جای دیده بانان : فرود آمدند از دو جانب سپاه یزکها نشاندند بر پاسگاه .نظامی .
پاسگاهفرهنگ فارسی عمید۱. محل پاس.۲. جای پاسبان.۳. (نظامی) مکانی برای کنترل تردد که زیر نظر و مراقبت مٲمور نظامی اداره میشود.
مقدارسنجی 2assayواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] تعیین مقدار کمی یا کیفی اجزای یک ماده [علوم دارویی] تعیین مقدار هریک از اجزای دارویی موجود در فراورده متـ . تعیین مقدار
بالگرد هجومیassault helicopterواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی که از آن در جابهجایی نیروهای هجومی خودی برای درگیری با نیروهای دشمن و حمله به آنها یا تصرف و حفظ عوارض حساس منطقة عملیات استفاده میشود
ردة هجومیassault echelonواژههای مصوب فرهنگستانعنصری از واحدها و نیروهای رزمی و هوایی در عملیات آبخاکی که مأموریت ادارة حملة اولیه بر روی مناطق عملیاتی را بر عهده دارد
آتش هجومیassault fireواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آتش که سربازان حملهکننده در هنگام نزدیک شدن به دشمن اجرا میکنند
پاسگاه فرماندهیcommand postواژههای مصوب فرهنگستانقرارگاهی که در آن، فرمانده و ستاد، هدایت یگان را بر عهده دارند
پاسگاه واپایش جابهجاییmovement control postواژههای مصوب فرهنگستانپاسگاهی که به اقتضای نیازهای عملیاتی، فرماندهِ آن هدایت و نظارت بر جابهجایی را بر عهده دارد
تازه آبادلغتنامه دهخداتازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) نام یکی از پاسگاه های مرزبانی کشور در مرز ایران و شوروی که در دشت گرگان واقع است . این پاسگاه در 35هزارگزی شمال گمیشان نزدیک دریا واقع شده . آب آشامیدنی افراد پاسگاه از رودخانه ٔگرگان حمل میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ای
پاسگاه فرماندهیcommand postواژههای مصوب فرهنگستانقرارگاهی که در آن، فرمانده و ستاد، هدایت یگان را بر عهده دارند
پاسگاه واپایش جابهجاییmovement control postواژههای مصوب فرهنگستانپاسگاهی که به اقتضای نیازهای عملیاتی، فرماندهِ آن هدایت و نظارت بر جابهجایی را بر عهده دارد