پالانیدنلغتنامه دهخداپالانیدن . [ دَ ] (مص ) افزودن ؟ : همچنانکه باغبان زردآلوی تلخ را می برد و بر جای آن قیسی شیرین بپالاند و افزون کند. (معارف بهاءالدین ولد). و در برهان پالاییدن بدین معنی آمده است . || فشردن . (تتمه ٔ برهان ).
بالاییدنلغتنامه دهخدابالاییدن . [ دَ ] (مص ) پالانیدن . (ناظم الاطباء)، افزودن . رجوع به پالاییدن شود.- بربالاییدن ؛ تحریک کردن . برانگیختن . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف بربالانیدن است . رجوع به بالانیدن و رجوع به اشباب شود.