آلایندهpollutantواژههای مصوب فرهنگستانماده یا موجود زنده یا حالتی از انرژی که بومسازگان را تهدید کند یا بدان آسیب رساند بهنحویکه مانع از استفادۀ سودمند از آن در زمان حال یا در آینده شود
آلایندۀ اولیهprimary pollutantواژههای مصوب فرهنگستانآلایندهای که به همان شکلی یافت میشود که در محیط رها شده است
پالافرهنگ فارسی عمید١. = پالاییدن۲. پالاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادهپالا، ترشیپالا، خونپالا.
مس پالایلغتنامه دهخدامس پالای . [ م ِ ] (نف مرکب ) پالاینده ٔ مس .- کوره ٔ مس پالای ؛ کوره ٔ پالاینده ٔ مس .- خاکستر کوره ٔ مس پالای ؛ این خاکستر را صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی جزو ادویه ٔمرهم جراحت عصب نام میبرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).<b