پالهنگلغتنامه دهخداپالهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) (از پالا، اسپ یا اسب جنیبت و آهنگ ، بمعنی کش ، کشنده ) رشته ای که بر گوشه ٔ لگام بسته بود. دوالی یا طنابی که بر گوشه ٔ لگام بندند و اسپ را بدان کشند. (لغت نامه ٔ اسدی ). مجر (؟) باشد. آن رشته که بر لگام بسته از ابریشم یا موی . (لغت نامه ٔ اسدی چ ته
پالهنگفرهنگ فارسی عمید۱. رشته، ریسمان یا تسمهای که بر افسار اسب میبستند.۲. [مجاز] افسار.۳. هرنوع رشته یا ریسمانی که با آن چیزی را میبستند.
پالهنگفرهنگ فارسی معین(لَ هَ) (اِمر.) افسار، مهار، کمند. ؛ از زیر ~کسی در آمدن از تسلط و فرمان کسی درآمدن .
الهانیلغتنامه دهخداالهانی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به الهان بن مالک برادر همدان . رجوع به الهان (نام قبیله ) شود.
خوش الحانیلغتنامه دهخداخوش الحانی . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] (حامص مرکب ) خوش صدائی . خوش آوازی . (یادداشت مؤلف ).
چنپورلغتنامه دهخداچنپور. [ چُم ْ ] (اِ) پالهنگ که اسب بدان کشند. (رشیدی ). پالهنگ که اسب را بدان جنیبه کنند و اصل در آن پالاهنگ است و اصطلاح این زمان یعنی یدک کش و در عربی مقود گویند. (انجمن آرا). چنبور. افسار. رجوع به پالهنگ و چنبور شود.