پاپلغتنامه دهخداپاپ . (اِخ ) خلیفه ٔ دین عیسی علیه السلام . عنوان رئیس و پیشوای مذهب کاتولیک . از اصل یونانی پاپاس بمعنی پدر. پس از عیسی یکی از حواریون بنام پطرس مردم را بدین مسیح دعوت کرد و چون او درگذشت جانشینان وی که یکی پس از دیگری ادای این وظیفه بر عهده داشتند به ریاست کلیسای رُم منصوب
پاپلغتنامه دهخداپاپ . (اِخ ) (دو...) نام کتابی است تألیف ژُزف دُ مِتر. مؤلف در این کتاب لزوم قدرت قطعی را در یک جامعه که بنام خدا تعلیم میدهد، اثبات میکند. کتاب مزبور بسال 1819 م .1234/ هَ . ق .) تألیف شده است .
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
پاپی بودنلغتنامه دهخداپاپی بودن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) در امری اصرار ورزیدن . تعقیب آن کردن .
پاپاخلغتنامه دهخداپاپاخ . (اِ) قسمی کلاه بزرگ ترکان مایل بتدویر از پوست ناپیراسته ٔ گوسفند با پشم بلند از برون سو.
دپاپلغتنامه دهخدادپاپ . [ دِ پ َ ] (اِخ ) بنابر آنچه در باج پران آمده است نام یکی از نهرهای ارض وسطی است که بدریا ریزد. (بیرونی ماللهند ص 131).
سوپاپلغتنامه دهخداسوپاپ . (فرانسوی ، اِ) سرپوش تلمبه و ماشین و غیره . باب . مخرج لوله . صفحه ٔ متحرک اندرون لوله ٔ بخاری . (یادداشت بخط مؤلف ).
سکه ٔ پاپلغتنامه دهخداسکه ٔ پاپ . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گیاه علف ماه . (فرهنگ فارسی معین ).
سوپاپفرهنگ فارسی عمید۱. دریچهای که قطع و وصل شدن جریان مادۀ سیالی را در مجرایی کنترل میکند.۲. دریچۀ بالای سوراخ سیلندر که گاز از آن خارج میشود.