پاپیتهلغتنامه دهخداپاپیته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) قسمی حبوب از نوع باقلی که دانه های آن 1/5 درصد حاوی استریکنین است .
پاپیتهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی از نوع باقلا با برگهای درشت بیضی که دانههای آن دارای مادۀ استریکنین است.
حطةلغتنامه دهخداحطة. [ ح ِطْ طَ ] (ع اِ) درخواست کمی چیزی . (منتهی الارب ). کلمه ای که بگفتن آن گناه از گوینده بردارند. کلمه ای که بگفتن آن گناه از بنده فرونهند. (مهذب الاسماء). و معنی آن حط عنا ذنوبنا یا اوزارنا باشد. (منتهی الارب ). || بعضی گفته اند، حطه کلمه ٔ شهادت است یعنی کلمه ٔ لا اله
حطیئةلغتنامه دهخداحطیئة. [ ح ُ طَ ءَ ] (اِخ )جرول بن اوس بن مالک عیسی ، مکنی به ابی ملیکة. شاعری مخضرمی از قبیله ٔ قیس . متوفی به سال 30 هَ . ق . او رادیوانی است . و ابن الندیم گوید: دیوان او را ابوسعیدسکری و نیز اصعمی و هم ابوعمرو شیبانی و باز طوسی وابن السکی