پاچاللغتنامه دهخداپاچال . (اِ مرکب ) گودالی که جولاهان وقت بافتن ، پای در آن آویزند. پاچامه : بلوح پای و بپاچال و قرقره بکره بنایژه بمکوک و بتاروپود ثیاب . خاقانی .|| گوی که استادان بقال و نانوا و آشپز در آن ایستند و چیزی فروشند. ||
پاچالفرهنگ فارسی معین(اِمر.)1 - گودال . 2 - گودالی که نانوا، بقال یا آشپز در آن می ایستد و چیزی می فروشد.
پاچالگویش تهرانیگودال، محل ایستادن فروشنده در مغازه،محل کسب و کار، گودال کرباس بافی، حوضچه ساروجی فروش یخ
کلید دگرسازalt key, altواژههای مصوب فرهنگستانیکی از کلیدهای صفحهکلید رایانه که معمولاً با یک یا دو کلید دیگر بهطور همزمان فشار داده میشود تا کارکردی غیر از کارکرد اصلی هریک از کلیدهای ترکیبشونده ایجاد کند متـ . دگرساز
تگرگکاهیhail suppression, hail preventionواژههای مصوب فرهنگستاناز بین بردن دانههای بزرگ و زیانبار تگرگ که معمولاً با آمایش اَبر صورت میگیرد
تایر چهارفصلall-season tyre/ all season tyerواژههای مصوب فرهنگستانتایری با رویۀ بادوام و قدرت کشانش مناسب در جادههای خیس و خشک که حرکتی نرم و بیصدا دارد
گردشگری بینقارهایlong-haul tourism, long-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفر طولانی غالباً بینقارهای که با هواپیما معمولاً بیش از پنج ساعت طول میکشد
پاچالدارلغتنامه دهخداپاچالدار. (نف مرکب ) آنکه آرددکان نانوائی بدو سپرده است . || آنکه در نانوائی سنگکی نان به تنور بندد. شاطر دکان سنگکی .
پاچالدارلغتنامه دهخداپاچالدار. (نف مرکب ) آنکه آرددکان نانوائی بدو سپرده است . || آنکه در نانوائی سنگکی نان به تنور بندد. شاطر دکان سنگکی .