پاچینلغتنامه دهخداپاچین . (اِ مرکب ) زیر ازاره و روی پی در دیوار. || دامان زنانه .- پی و پاچین دررفته ؛ سخت سست و بی ثبات و در حال فروریختن و انهدام چنانکه خانه .
آییننامۀ بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندریinternational ship and port facility codeواژههای مصوب فرهنگستانآییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای تأمین و ارتقای امنیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست اختـ . آییننامۀ باکوب ISPS code
عین انیلغتنامه دهخداعین انی . [ع َ ن ِ اُ نا ] (اِخ ) موضعی است . (از منتهی الارب ). وظاهراً همان «عین انا» است . رجوع به عین انا شود.
عان عانلغتنامه دهخداعان عان . (اِ صوت ) حکایت صوت خر. عرعر. نهیق : بترنم هجای من خوانی سرد و ناخوش بود ترنم خرچو به عان عان رسی فرومانی ای مه عان عان خر نه عم عم خر [ کذا ]سوزنی .
پی و پاچینلغتنامه دهخداپی و پاچین . [ پ َ / پ ِ ی ُ پا ] (اِ مرکب ) پی و بنیان . شالده .- خانه ٔ پی و پاچنی در رفته ؛ خانه ٔ از پای بست ویران : رطوبت در پی و پاچین این بنا نفوذکرده است ، سخت نمناک گشته است .
پاچین راهبندbarrier skirtواژههای مصوب فرهنگستانشبکهای پلاستیکی یا فلزی که به تیرک راهبند متصل میشود تا فاصلۀ بین تیرک راهبند و سطح زمین را پُر کند
تَنیزۀ پاچینیPacini's corpuscleواژههای مصوب فرهنگستانپایانۀ عصبی با پوشینۀ تیغهای بزرگ که نسبت به فشار و ارتعاش حساس است
دررفتهلغتنامه دهخدادررفته . [ دَرْ، رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی (در معنی فاعلی ) از دررفتن . رفته . شده . || درآمده . بدرون رفته . || فرار کرده . || پاره شده . تغییر یافته : کف فرش در رفته است . پی و پاچین دررفته . || کسر شده . کم شده . منها شده .یک
دستپاچهلغتنامه دهخدادستپاچه . [ دَ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) عجول . (ناظم الاطباء). تند. عَجِل . عَجلان . شتابزده . شتابان در کاری . أعجل . (یادداشت مرحوم دهخدا).- امثال : آدم دستپاچه کار را دو بار می کند .<b
پاچین راهبندbarrier skirtواژههای مصوب فرهنگستانشبکهای پلاستیکی یا فلزی که به تیرک راهبند متصل میشود تا فاصلۀ بین تیرک راهبند و سطح زمین را پُر کند
پی و پاچینلغتنامه دهخداپی و پاچین . [ پ َ / پ ِ ی ُ پا ] (اِ مرکب ) پی و بنیان . شالده .- خانه ٔ پی و پاچنی در رفته ؛ خانه ٔ از پای بست ویران : رطوبت در پی و پاچین این بنا نفوذکرده است ، سخت نمناک گشته است .