آکیشیدنلغتنامه دهخداآکیشیدن . [ دَ ] (مص ) آکیش ...درآویخته باشد، چه اندرآکیشیدیعنی اندرآویخت . (برهان ). و رجوع به آگیشیدن شود.
واگرفتنلغتنامه دهخداواگرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بازگرفتن . منع کردن . دریغ کردن . (یادداشت مؤلف ). جدا کردن . دور گردیدن . بریدن : چون بود از همنفسی ناگزیرهمنفسی را ز نفس وامگیر. نظامی .که چون بود کز گوهر و طوق و تاج ز در