پتیلغتنامه دهخداپتی . [ پ َ ] (ص ) در تداول عامه ، ساده . تنها. تهی . خالی . بی خورش . خشک . کفْت ْ: نان پتی ، قفار. نان تهی . نان خالی . خبز کفت . (منتهی الارب ). آب ِ پتی ؛ آب ِ تهی . آب ِ خالی . آب ِ محض . دوغ پتی ؛ دوغ بی کره و روغن و بسیار آب . || برهنه . عور. روت : پاپتی .- <span c
آزمون تهنشینیsettleability testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای تعیین قابلیت جدا شدن جامدات از مایع در حوض تهنشینی نهایی
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
آزمون جامدات تهنشینیپذیرsettleable solids testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای اندازهگیری حجم جامداتی که در یک لیتر نمونه پس از یک ساعت در قیف ایموف تهنشین میشوند
پتیارهلغتنامه دهخداپتیاره . [ پ َت ْ رَ / رِ ] (اِ) در پهلوی پتیارَک بمعنی مخالفت و بغضاء و ستیز و خصوصاً مخلوقات اهریمنی که برای تباه کردن آفریدگان اهورمزدا پدید آمده اند و اصل اوستائی آن پئی تیارَ است : مخالفت . ضدیت . بغضاء. عدوان . عداوت . عناد. دشمنی . خلا
پتیرلغتنامه دهخداپتیر. [ پ َ ] (اِ) رزمه و بقچه که جامه در آن نهند. (فرهنگ شعوری به نقل از فرهنگ نعمةاﷲ).
پتیرهلغتنامه دهخداپتیره . [ پ َ رَ / رِ ] (ص ، اِ) امری مکروه طبع. چیزی که مکروه طبیعت باشد. (جهانگیری ) (رشیدی ). و ظاهراً این کلمه صورتی از پتیاره است : بدر میروم زین پتیره سرای نماند جهان نام ماند بجای .
پتی دلاکروآلغتنامه دهخداپتی دلاکروآ. [ پ ِ دُ ] (اِخ ) فرانسوآ. مستشرق معروف فرانسوی که بسال 1622م . 1031/ هَ . ق . ولادت یافته و بسال 1695م . 1106/ هَ . ق . در پار
پتی دلاکروآلغتنامه دهخداپتی دلاکروآ. [ پ ِ دُ ] (اِخ ) فرانسوا. پسر فرانسوا پتی دلاکروآ که بسال 1653م ./ 1063 هَ . ق . در پاریس ولادت یافت و بسال 1713م .<span class
پتی دلاکروآلغتنامه دهخداپتی دلاکروآ. [ پ ِ دُ ] (اِخ ) آلکساندر- لوئی - ماری . پسر فرانسوا پتی دلاکروآی (دوم ) که بسال 1698م .1109/ هَ . ق . ولادت یافته و بسال 1751م .1164
پتیارهلغتنامه دهخداپتیاره . [ پ َت ْ رَ / رِ ] (اِ) در پهلوی پتیارَک بمعنی مخالفت و بغضاء و ستیز و خصوصاً مخلوقات اهریمنی که برای تباه کردن آفریدگان اهورمزدا پدید آمده اند و اصل اوستائی آن پئی تیارَ است : مخالفت . ضدیت . بغضاء. عدوان . عداوت . عناد. دشمنی . خلا
دوغ پتیلغتنامه دهخدادوغ پتی . [ غ ِ پ َ ] (اِ مرکب ) دوغ گشاده . دوغ بسیارآب . ماست که آب فراوان در وی کرده باشند: عجب ماستی خریدیم که همه اش دوغ پتی بود. (یادداشت مؤلف ).
تاپتیلغتنامه دهخداتاپتی . (اِخ ) نهری است در هندوستان که از جبال کندوانه سرچشمه میگیرد و خطه ٔ کندیش را از خطه ٔ برار جدا ساخته آنگاه داخل گجرات گردد و از وسط دو شهر برهانپور و سورت عبور می کند و بعد از طی مسافت 800 هزار گز وارد بحر عمان می شود، و دو نهر بورنه
لال پتیلغتنامه دهخدالال پتی . [ ل ِ پ َ ] (ص مرکب ) لال و پتی . که زبان ِ او گیرد. که بعض حروف از مخارج خود ادا کردن نتواند. و در تداول خانگی ، که درزبان لکنتی دارد (کودک و غیره ). رجوع به پتی شود.
لال و پتیلغتنامه دهخدالال و پتی . [ ل ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) رجوع به لال پتی و رجوع به لال و هم به پتی شود.
کپتیلغتنامه دهخداکپتی . [ ] (هندی ، اِ) سیخ کارد که در میان عصا وتازیانه دارند به هندی . (منتهی الارب ذیل مِغْوَل .