پتیرهلغتنامه دهخداپتیره . [ پ َ رَ / رِ ] (ص ، اِ) امری مکروه طبع. چیزی که مکروه طبیعت باشد. (جهانگیری ) (رشیدی ). و ظاهراً این کلمه صورتی از پتیاره است : بدر میروم زین پتیره سرای نماند جهان نام ماند بجای .
پتیرهفرهنگ فارسی عمید= پتیاره: ◻︎ به در میروم زاین پتیرهسرای / نماند جهان نام ماند به جای (زجاجی: لغتنامه: پتیره).
وزن ظرفtare, tare weightواژههای مصوب فرهنگستانوزن پوشش یا بستهبندی بار و در مورد بارگُنج، وزن بارگُنج خالی اختـ . وَف
تیره ترگلغتنامه دهخداتیره ترگ . [ رَ / رِ ت َ ] (اِ مرکب ) کلاهی تیره . خودی سیاه و در بیت زیر کنایه از خاک سیاه و خاک گور است : بر او تاختن کرد ناگاه مرگ بسر برنهادش یکی تیره ترگ . فردوسی .رجوع به تیر