پذیره

pazire

معنی

۱. قبول؛ پسند.
۲. [قدیمی] پیشواز؛ استقبال.
⟨ پذیره شدن:
۱. (مصدر لازم) [قدیمی] جلو رفتن؛ پیشواز کردن.
۲. (مصدر متعدی) پذیرفتن؛ قبول کردن.

جست‌وجوی دقیق

پذیره

لغت‌نامه دهخدا

پذیره . [ پ َ رَ / رِ ] (اِمص ) استقبال . (برهان ). پیشواز. (برهان ). پیشباز : کسی را که بد زآمدنش آگهی پذیره برفتند با فرّهی . فردوسی .چو خسرو بر اینگونه آمد ز راه چنین بازگشت

پذیره

فرهنگ فارسی عمید

۱. قبول؛ پسند.۲. [قدیمی] پیشواز؛ استقبال.&lang; پذیره شدن:۱. (مصدر لازم) [قدیمی] جلو رفتن؛ پیشواز کردن.۲. (مصدر متعدی) پذیرفتن؛ قبول کردن.

پذیره

فرهنگ فارسی معین

(پَ رِ) [ په . ] 1 - (اِمص .)پیشواز، استقبال . 2 - فرمانبرداری ، قبول امر. 3 - غارت ، نهب . 4 - (ص .) استقبال کننده ، پیشباز شونده . 5 - قبول کننده امر کسی را.

پذیره

فرهنگ نام‌ها

(تلفظ: pazire) استقبال ، پیشواز ، آنچه پذیرفته شده ؛ (در قدیم) استقبال کننده .

جست‌وجوی هم‌آوا

کارخانة لبنیات

dairy factory, creamery, dairy

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واحدی تولیدی که در آن فراورده‌های شیری تولید می‌شود

پخشینۀ لبنی

dairy spread

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پخشینه‌ای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است

پی‌غذای لبنی

dairy dessert

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پی‌غذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامه‌ای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراورده‌های شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد

فراوردۀ لبنی

dairy product

واژه‌های مصوب فرهنگستان

هر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product

نوشابۀ لبنی

dairy beverage

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوشابه‌ای که عمدتاً از شیر و فراورده‌های آن تهیه می‌شود

جست‌وجوی مشابه

پذیره نویسی

پذیره نویسی . [ پ َ رَ ن ِ ] (حامص مرکب ) نوشتن وامضاء کردن نوشته ای برای تعهد انجام کاری . هنگام تشکیل شرکتها از کسانی که میخواهند شریک شوند دعوت میشود و هر یک از آنها بوسیله ٔ پذیره نویسی قسمتی از سهام شرکت را قبول میکنند .

پذیره نویسی

فرهنگ فارسی عمید

نوشتن و امضا کردن سندی برای تعهد پرداخت یک سند مالی.

پذیره نویس

دیکشنری فارسی به انگلیسی

underwriter

پذیره شدن

فرهنگ فارسی معین

( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - جلو رفتن ، پیشواز رفتن . 2 - به مقابله رفتن .

پذیره نویسی

فرهنگ فارسی معین

( ~. نِ) (حامص .) نوشته ای برای تعهد انجام کاری .

جست‌وجوی متن

پیشباز

فرهنگ مترادف و متضاد

استقبال، پیشواز، پذیره ≠ بدرقه

استقبال

فرهنگ سره

پذیرفتاری، پیشباز، پذیره، پی شواز

پذیرایی

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. استقبال، پذیرش، پذیره ۲. ضیافت، میهمانی ≠ بدرقه

جبیره

لغت‌نامه دهخدا

جبیره . [ ج َ رَ / رِ] (اِ) چَبیره . مستعد شدن و جمع کردن مردم باشد بجهت شغلی و کاری و مهمی . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (برهان ). || گروه آماده بکار. خیل . سپاه .- جبیره شدن ؛ گرد گشتن . جمع آمدن . (فرهنگ اسدی

سهم‌بندی

allotment

واژه‌های مصوب فرهنگستان

شیوة واگذاری سهام به پذیره‌نویسان در بازة انتشار عمومی سهام

جست‌وجوی هم‌آغاز

پذیره نویسی

لغت‌نامه دهخدا

پذیره نویسی

فرهنگ فارسی عمید

نوشتن و امضا کردن سندی برای تعهد پرداخت یک سند مالی.

پذیره نویس

دیکشنری فارسی به انگلیسی

underwriter

پذیره نویسی کردن سهام و اوراق بهادار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

underwrite

پذیره شدن

فرهنگ فارسی معین

( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - جلو رفتن ، پیشواز رفتن . 2 - به مقابله رفتن .

درپیوند

بیشتر بدانید

پذیره

pazire

معنی

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

فرهنگ فارسی معین

فرهنگ نام‌ها

جست‌وجوی هم‌آوا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی معین

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی متن

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ سره

فرهنگ مترادف و متضاد

لغت‌نامه دهخدا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی معین