پرتابیدنلغتنامه دهخداپرتابیدن . [ پ َ دَ ](مص ) پرتاب کردن . گشاد دادن . رها کردن : چون تیر سخن راست کن آنگاه بگویش بیهوده مگو چوب مپرتاب ز پهنا.ناصرخسرو.
پرتابیدنفرهنگ فارسی عمید۱. پرتاب کردن؛ پرت کردن: ◻︎ چون تیر سخن راست کن آنگاه بگویش / بیهوده مگو، چوب مپرتاب ز پهنا (ناصرخسرو: ۵).۲. افکندن.