پرسش

porseš

معنی

عبارتی که چیزی با آن پرسیده می‌شود؛ سؤال.

مترادف

استخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سوال، سراغ، مواخذه ≠ پاسخ، جواب

جست‌وجوی دقیق

پرسش

لغت‌نامه دهخدا

پرسش . [ پ ُ س ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پرسیدن . عمل پرسیدن . سؤال . مسألت . مَسألَه . اقتراح . استفسار. پژوهش . استعلام . استخبار. استطلاع . تحقیق : بپرسش یکی پیش دستی کنیم از آن به که در جنگ سستی کنیم . فردوسی .<br

پرسش

فرهنگ فارسی عمید

عبارتی که چیزی با آن پرسیده می‌شود؛ سؤال.

پرسش

دیکشنری فارسی به عربی

تحقيق , سوال ، استبيان ، استفهام

پرسش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inquiry, interrogation, query, question

پرسش

فرهنگ فارسی معین

(پُ س ِ) [ په . ] (اِمص .)1 - پرسیدن . 2 - پژوهش ، تحقیق . 3 - احوال پرسی . 4 - بازخواست ، مؤاخذه .

جست‌وجوی هم‌آوا

ریسش

لغت‌نامه دهخدا

ریسش . [ س ِ ] (اِمص ) حاصل مصدر قلیل الاستعمال رشتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشتن و ریسیدن شود.

رسش

لغت‌نامه دهخدا

رسش . [ رَ س ِ ] (اِمص ) رسیدن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). رسایی و رسیدن . (آنندراج ) : نتوان بتو رسیدن جانا همی در آفتاب وماه رسش کی توان . مسعودسعد.|| ورود و رسیدگی . || اتفاق و عارضه . || سرگذشت . (ناظم ا

رسش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

approach, maturity, reach

هم پرسش

لغت‌نامه دهخدا

هم پرسش . [ هََ پ ُ س ِ ] (ص مرکب ) در حال پرسیدن و گفتگو با هم . هم سخن . همراه : به یک جای بودند خوش هردوان همه راه هم پرسش و هم عنان .اسدی .

پرسش نامه

لغت‌نامه دهخدا

پرسش نامه . [ پ ُ س ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقی که بر آن چند پرسش نوشته اند و به داوطلب کاری دهند تا پاسخها بر آن نویسد.

جست‌وجوی مشابه

پرسشگاه

لغت‌نامه دهخدا

پرسشگاه . [ پ ُ س ِ ] (اِ مرکب ) جای پرسش .

پرسشگان

frequently-asked questions, FAQ

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مجموعه‏ای از پرسش‌های متداول و مکرر به همراه پاسخ‌های آنها در یک وبگاه

پرسش‌واژه

wh-word

واژه‌های مصوب فرهنگستان

هریک از واژه‌های طبقه‌ای از واژه‌ها مانند چه، کدام، کجا، که برای پرسش به کار می‌روند متـ . واژۀ پرسشی question word,interrogative word

پرسشنامه

دیکشنری فارسی به عربی

استبيان ، استفتاء ، استمارة

پرسشی

دیکشنری فارسی به عربی

ضمير الاستفهام

جست‌وجوی متن

catechized

دیکشنری انگلیسی به فارسی

catechized، تعلیم دادن از راه پرسش، از راه پرسش یاد دادن

catechizes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

catechizes، تعلیم دادن از راه پرسش، از راه پرسش یاد دادن

questionings

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرسش ها

askeses

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرسش ها

quist

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرسش

جست‌وجوی هم‌آغاز

پرسشگاه

لغت‌نامه دهخدا

پرسشگاه . [ پ ُ س ِ ] (اِ مرکب ) جای پرسش .

پرسش نامه

لغت‌نامه دهخدا

پرسش نامه . [ پ ُ س ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقی که بر آن چند پرسش نوشته اند و به داوطلب کاری دهند تا پاسخها بر آن نویسد.

پرسش نامه

فرهنگ فارسی عمید

کاغذ یا کاغذهایی که روی آن پرسش‌هایی نوشته و به کسی بدهند که پاسخ آن‌ها را بنویسد.

پرسش آری ـ نه‌ای

yes-no question

واژه‌های مصوب فرهنگستان

یکی از انواع جمله‌های پرسشی که پاسخ آن آری یا نه است

پرسش که ـ چه‌دار

wh-question

واژه‌های مصوب فرهنگستان

یکی از انواع جمله‌های پرسشی که با پرسش‌واژه ساخته می‌شود

جست‌وجوی هم‌قافیه

هم پرسش

لغت‌نامه دهخدا

هم پرسش . [ هََ پ ُ س ِ ] (ص مرکب ) در حال پرسیدن و گفتگو با هم . هم سخن . همراه : به یک جای بودند خوش هردوان همه راه هم پرسش و هم عنان .اسدی .

پی‌پرسش

tag question

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی ساخت پرسشی که به پایان جمله افزوده می‌شود تا نظر انکاری یا تأییدی مخاطب به‌ دست آید

تعلیم دادن (اصول دین) از راه پرسش

دیکشنری فارسی به عربی

علم

مطلب مورد پرسش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

question

نشان پرسش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

query, question mark

ترجمه مقاله