پرهونلغتنامه دهخداپرهون . [ پ َ ] (اِ) دایره و هرچیز میان تهی را گویند مانند چنبر و طوق و هاله ٔ ماه و امثال آن . (برهان قاطع).هرچیز گرد میان تهی . چنبرماه . خرمن ماه : آنچ بعلم تو اندر است گر آنراگرد ضمیر اندر آوریش چو پرهون . دقیقی .<
پرهونفرهنگ فارسی عمید۱. هرچیز دایرهمانند.۲. هاله؛ خرمن ماه.۳. طوق؛ گردنبند.۴. کمربند.۵. دایرهای که با پرگار کشیده شود: ◻︎ ای شده غافل ز علم و حجت و برهان / جهل کشیده به گرد جان تو پرهون (ناصرخسرو: ۴۹۱).
پرهونفرهنگ فارسی معین(پَ) (اِ.) 1 - هر چیز دایره مانند میان تهی ، طوق ، گردنبند. 2 - هاله ، خرمن ماه .
اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
ناحیۀ رانfemoral region, regio femoralisواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از اندام پایینی که بین مفصل کوهانه در بالا و مفصل زانو در پایین قرار دارد متـ . مثلث ران femoral triangle
تهیگاه، ناحیۀ کشالۀ رانinguinal region, groin, regio inguinalis, inguenواژههای مصوب فرهنگستان← ناحیۀ تهیگاه
رعونلغتنامه دهخدارعون . [ رَ ] (ع ص ، اِ) سخت و درشت از هر چیزی . || بسیار جنبان . || تاریکی شب . (منتهی الارب ).
وترواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) زه. کمان (قوس) پاره ای از پَرهون (دایره) است. زه خدی (خطی) است که دو سر کمان را به هم می پیونداند. تَرامون (قطر) درازترین زهِ پَرهون است که از کُیان (مرکز) می گذرد.
دایرهفرهنگ فارسی عمید۱. (ریاضی) شکل مسطح گردی که همۀ نقاط آن از مرکز به یک فاصله باشند.۲. خط گرد که دور چیزی را احاطه کرده باشد؛ پرهون.۳. چنبر؛ حلقه.۴. (موسیقی) از آلات موسیقی ضربی بهصورت چنبری چوبی که در یک طرف آن پوست نازکی چسبانده شده؛ باتره؛ تبوراک؛ دف.۵. محدوده.