ترجمه مقاله

پریش

pariš

۱. پریشیده؛ پریشان.
۲. پراکنده؛ متفرق.
۳. به‌بادداده (به‌صورت اضافه): زلفِ پریش.
۴. (بن مضارعِ پریشیدن) = پریشیدن
۵. پریشان‌کننده؛ پریشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خاطرپریش، خاک‌پریش.

۱. آشفته، پریشان
۲. سرگردان، سرگشته
۳. متشتت، متفرق

ترجمه مقاله