سیککلغتنامه دهخداسیکک . [ ک َ ] (اِ) سیسک است که کرم گندم و جو ضایعکن و شنگ باشد. || زردی غله زار. (برهان )(آنندراج ). رجوع به سیسک ، سوکل ، سوگل و سوکک شود.
شققلغتنامه دهخداشقق . [ ش ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ شُقَّة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به شُقّة شود.
شققلغتنامه دهخداشقق . [ ش َ ق َ ] (مص ) دست بر هم زدن با اصول چنانکه صدا از آن بلند شود. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ).
تگرگفرهنگ فارسی عمیدقطرههای باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم بهصورت دانههای کوچک یخ میبارد؛ سنگچه؛ شخکاسه؛ شهنگانه؛ پسکک؛ پسنگک؛ سنگرک؛ یخچه.