انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
ساحلگردی3S tourism, sea, sand and sun tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری که در آن گردشگرها اوقات خود را در ساحل دریا و بر روی ماسه و در زیر آفتاب میگذرانند
درگیری اشتراکیcooperative engagement, CEواژههای مصوب فرهنگستانبه اشتراک گذاشتن اطلاعات مربوط به هدف و سلاحها و واپایش محل استقرار سلاحهای پرتابی در میان رزمندگان
دگرگردان واجدایشsegregation distorter, SDواژههای مصوب فرهنگستانژن یا عامل دیگری که نسبت واجدایش دگرهها را بر هم میزند
دست پزیلغتنامه دهخدادست پزی . [ دَ پ َ ] (حامص مرکب ) دستی پزی . با دست پخته بودن : نان دست پزی . نان دستی پزی .
پزیلغتنامه دهخداپزی . [ پ َ ] (حامص ) مزید مؤخر که بدنبال بعض کلمات آید از فعل پختن و به کلمه معنی عَمَل پختن و محل پختن دهد: آجرپزی . کوره پزی . صابون پزی . کله پزی . شیرینی پزی . حلواپزی .
خوردی پزیلغتنامه دهخداخوردی پزی . [ خوَرْ / خُرْ پ َ ] (حامص مرکب ) آشپزی . طباخی . خوراک پزی . || دیزی پزی . خوردی فروشی . (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) دکان خوردی پزی .
پی تی پزیلغتنامه دهخداپی تی پزی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل پی تی پز. دیزی پزی . تیَره پزی (در تداول مردم قزوین ).