گشت ارزیابیsite inspectionواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که قبل از برگزاری مناسبتها و رویدادهای گوناگون برای ارزیابی امکانات و تسهیلات یک مقصد و تطابق آن با نیازها و اولویتهای افراد و مؤسسات ذیربط برگزار میشود
گشت پستچیpostman's round, letter carriers route, itinéraire (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمسیر حرکت نامهرسان که براساس نشانیهای مرسولات از قبل تنظیم شده است
پشتیبان گرفتنback up 2واژههای مصوب فرهنگستانتهیۀ نسخهای از دادهها برای استفاده در مواردی که نسخۀ اصلی آسیب دیده باشد
پشتیلغتنامه دهخداپشتی . [ پ ُ ](ص نسبی ) منسوب به پشت . رجوع به پشت شود. || (اِ) جامه ٔ انباشته بحشوی از پنبه و غیره ، غالباً مربع یا مستطیل که بر آن تکیه کنند. قسمی توشک که بر دیوار راست کرده بر آن تکیه دهند و یا بر کرسی و تخت و کالسکه و غیره گذارند تکیه دادن را. مخدّه ٔ بزرگ که بر دیوار راس
پشتیفرهنگ فارسی عمید۱. قرارگرفته در پشت چیزی.۲. (اسم) هرچیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند.۳. (اسم) [مجاز] پشتوپناه؛ حامی؛ یارویاور.۴. [مجاز] نگهبان.۵. (حاصل مصدر) [مجاز] حمایت: ◻︎ که ایشان به پشتی من جنگجوی / سوی مرز ایران نهادند روی (فردوسی: لغتنامه: پشتی).
پشتیدیکشنری فارسی به انگلیسیbackrest, backboard, behind, bolster, cushion, dorsal, posterior, superior
چفته پشتیلغتنامه دهخداچفته پشتی . [ چ َ ت َ / ت ِ پ ُ ](حامص مرکب ) کوژی . پشت خمی . قوز داشتن . خمیده پشت بودن . منحنی بودن پشت . و رجوع به چفته و چفته پشت شود.
شوره پشتیلغتنامه دهخداشوره پشتی . [ رَ / رِ پ ُ ] (حامص مرکب ) شوخی و کج ادائی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
گوژپشتیلغتنامه دهخداگوژپشتی . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) صفت گوژپشت . خمیدگی . انحناء. دوتویی . گوژی : تنی چون خرکمان از گوژپشتی بر او پشتی چو کیمخت از درشتی .نظامی .
کوزپشتیلغتنامه دهخداکوزپشتی . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) حدبة و کوزپشت بودن . (ناظم الاطباء). خمیده پشتی . پشت دوتایی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوز، کوزپشت و کوژ شود.
کوژپشتیلغتنامه دهخداکوژپشتی . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) کوزپشتی . (فرهنگ فارسی معین ). حَدَبه . حَدَب . احدباب . احدیداب .تحادب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پشت خمیدگی . خمیده پشتی . و رجوع به کوژپشت ، کوزپشت و کوزپشتی شود.