پشتیبانلغتنامه دهخداپشتیبان . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) چوبی که بجهت استحکام بر دیوار نصب کنند. (برهان قاطع). بنائی که برای حفظ بنائی دیگر سازند : چه غم دیوار امت را که باشد چون تو پشتیبان چه باک از موج بحر آنرا که باشد نوح کشتیبان . (گلستان ).<
پشتیباندیکشنری فارسی به انگلیسیally, backup, backer, behind, patron, shield, support, supporter, supportive, backing
پشتبانلغتنامه دهخداپشتبان . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) چوب یا سنگ یا ثقیل دیگری که بر پشت در نهند تا به آسانی گشاده نشود. پشتیبان . پشتیوان . پشت وان : سپه را پشتبان بادی جهان را پادشا بادی . فرخی .دریغ مرد حکیمی که تاز را پس پشت هماره چون د
بافۀ پشتیبانback guyواژههای مصوب فرهنگستانیکی از چند بافۀ پشت دکل، واقع در مقابل بافۀ اصلی یا سیمنقاله، که در مقابل تنشهای وارده مقاومت میکند متـ . کابل پشتیبان
پشتیبان 1backupواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای انتقال همه یا بخشی از نیروهای وارده در حین جوشکاری به قطعۀ کار یا برای جلوگیـری از سُر خوردن قطعات در حین فشار در جـوشکاری جـرقهای و جوشکاری چـاقشونده (upset welding)
پشتیبان 2back up 1واژههای مصوب فرهنگستاننسخهای از دادهها برای استفاده در مواردی که نسخۀ اصلی آسیب دیده باشد
پشتیبان 1backupواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای انتقال همه یا بخشی از نیروهای وارده در حین جوشکاری به قطعۀ کار یا برای جلوگیـری از سُر خوردن قطعات در حین فشار در جـوشکاری جـرقهای و جوشکاری چـاقشونده (upset welding)
پشتیبان 2back up 1واژههای مصوب فرهنگستاننسخهای از دادهها برای استفاده در مواردی که نسخۀ اصلی آسیب دیده باشد
پشتیبان 3sponsorواژههای مصوب فرهنگستانسازمان یا شخصی که در قبال تبلیغ کالا یا خدمات خود از فعالیتهایی چون فعالیتهای ورزشی یا هنری حمایت میکند
پشتیبان 1backupواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای انتقال همه یا بخشی از نیروهای وارده در حین جوشکاری به قطعۀ کار یا برای جلوگیـری از سُر خوردن قطعات در حین فشار در جـوشکاری جـرقهای و جوشکاری چـاقشونده (upset welding)
پشتیبان 2back up 1واژههای مصوب فرهنگستاننسخهای از دادهها برای استفاده در مواردی که نسخۀ اصلی آسیب دیده باشد
پشتیبان 3sponsorواژههای مصوب فرهنگستانسازمان یا شخصی که در قبال تبلیغ کالا یا خدمات خود از فعالیتهایی چون فعالیتهای ورزشی یا هنری حمایت میکند
خطروِ پشتیبانtrack speeder, speeder, pop carواژههای مصوب فرهنگستانماشین ریلی کوچکی که برای جابهجا کردن کارکنان و تجهیزاتِ سبک روی خط حرکت میکند
دندانههای پشتیبانsupporting cuspsواژههای مصوب فرهنگستاندندانههای لُپی دندانهای خَلفی فک پایین و دندانههای کامی دندانهای خلفی فک بالا که در حالت بَرهمایی مرکزی با یکدیگر در تماس هستند
دندانههای ناپشتیبانnonsupporting cuspsواژههای مصوب فرهنگستاندندانههای زبانی دندانهای خَلفی فک پایین و دندانههای لُپی دندانهای خَلفی فک بالا که در حالت بَرهمایی مرکزی با یکدیگر تماس ندارند و آزادند
بافۀ پشتیبانback guyواژههای مصوب فرهنگستانیکی از چند بافۀ پشت دکل، واقع در مقابل بافۀ اصلی یا سیمنقاله، که در مقابل تنشهای وارده مقاومت میکند متـ . کابل پشتیبان
تبلیغات پشتیبانadvocacy advertisingواژههای مصوب فرهنگستانتبلیغاتی که برای انعکاس دیدگاه سازمانی مشخص دربارة مسئلهای خاص و پشتیبانی از آن صورت میگیرد