پلوانلغتنامه دهخداپلوان . [ پ ُل ْ ] (اِ) بلندی اطراف زمینی را گویند که در میان آن زراعت کرده باشند ومزارعان بر بالای آن آمد و شد کنند تا زراعت پایمال نگردد و معنی ترکیبی آن پل مانند است چه وان بمعنی شبیه و مانند هم آمده . (برهان قاطع). پلوان و پلون اطراف زمین که میان آن سبزی و غله کاشته باشند
پلوانفرهنگ فارسی عمیدکنارۀ کشتزار که اندکی بلندتر از سطح زمین است و از روی آن آمدورفت میکنند تا زراعت پامال نشود.
پلوانفرهنگ فارسی معین(پُ) (اِ.) = پلون : 1 - بلندی اطراف زمینی را گویند که در میان آن زراعت کرده باشند و مزارعان بر بالای آن آمد و شد کنند تا زراعت پایمال نگردد و آب در زمین بایستد؛ بلندی گرداگرد زمین کاشته ، پلون ، مرز. 2 - پشتوارة کامل .
چلوانلغتنامه دهخداچلوان . [ چ َل ْ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «آبادیی از چارمحال اصفهان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 260). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است : «دهی از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد که در <span class=
گلوچانلغتنامه دهخداگلوچان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع در 102000گزی خاور حاجی آباد و 3000گزی خاور راه مالرو بافت و میناب . هوای آن گرم و دارای 115</spa
گیلوانلغتنامه دهخداگیلوان . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شاهرود و بخش شاهرود شهرستان هروآباد. واقع در 31هزارگزی خاوری هشجین و 36 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه . محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن <span class="hl"
لوانلغتنامه دهخدالوان . (اِخ ) لو. نام رودی کوچک به فرانسه که منتارژی را سیراب کند و به رود سن ریزد و 60هزار گز درازا دارد.
پلفرهنگ فارسی عمیدقطعۀ زمینی که برای زراعت آماده کرده و کنارههای آن را اندکی خاک ریخته و بالا آورده باشند؛ پُلوان؛ کرت.
پلونلغتنامه دهخداپلون . [ پ ُ وَ ] (اِ) بمعنی پلوان است که بلندی اطراف زمین زراعت باشد. (برهان قاطع). مرز.
ونلغتنامه دهخداون . [ وَ] (پسوند) شبیه و مانند، مرادف وان . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). پسوندی است دال بر شباهت و مانندگی ،چنانکه در پلون (پلوان )، نارون و غیره : فروغ از توست انجم را بر این ایوان مینوون شعاع از توست مر مه را بر این گردون مینایی .<p