گنابادلغتنامه دهخداگناباد. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهدکه در 39هزارگزی شمال باختری طرقبه واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 8 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن و ش
گنابادلغتنامه دهخداگناباد. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد که در 39هزارگزی شمال باختری مشهد، کنار راه شوسه ٔ مشهد به قوچان واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 660 تن است . آب آن از چ
گنابادلغتنامه دهخداگناباد. [ گ ُ ] (اِخ ) شهر گناباد که نام سابق آن جونمید بوده در 286هزارگزی مشهد و 212هزارگزی بیرجند، در سر سه راهی زاهدان و مشهد و یزد واقع شده و مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است : طول <span class="hl" dir=
ناآبادلغتنامه دهخداناآباد. (ص مرکب ) ویران شده . خراب شده . (ناظم الاطباء). مقابل کلمه ٔ آباد. بایر. خراب . ویران . ویرانه : تخریب ، ناآباد کردن چیزی را. خَرِبَة؛ جای ویران و ناآباد. اَخْرَبَه ُ؛ ناآباد گردانید او را. (منتهی الارب ). و رجوع به آباد شود.
نائباتلغتنامه دهخدانائبات . [ ءِ] (ع اِ) ج ِ نائبه . رجوع به نائبه شود : تو مرفه عیش و بدخواهان تویافته از نائبات عصر عصر. سوزنی .او نائب خداست به رزق من یارب ز نائبات نگهدارش . خاقانی .ثبات عمر تو ب