لغتنامه دهخدا
حبل الورید. [ ح َ لُْل وَ ] (ع اِ مرکب ) رگ گلو. (مهذب الاسماء). رگ جان . رگ گردن . (ترجمان جرجانی ). رگی است میان حلقوم و علبادین . رگ گردن و پی ، میان کتف ساره . (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). عرق فی العنق . (معجم البلدان ):ز بوی خلقش حبل الورید یافت حیات ز فر لطفش حب