پورسانتفرهنگ فارسی عمید۱. درصدی که شخصی، به دلیل مشارکت در کاری، از سود حاصل از آن دریافت میکند.۲. حق دلالی.
پورسانتواژهنامه آزادپورسانت برگرفته از لغت فرانسوی pourcentage (پورسانتاژ) و به معنای درصد، میزان سود و حق دلالی است.[1] از لحاظ قانونی و نیز حرمت شرعی دارای ملاحظاتی بوده و تحت شرایطی غیرقانونی بوده یا حرام می گردد. [1] نفیسی، سعید؛ فرهنگ فرانسه به فارسی، ج 2، تهران، انتشارات صیف علی شاه، 1378، چاپ هشتم، 489
نسبتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد کسر، تناسب، بخش تصاعد، تصاعد عددی (هندسی، هارمونیک) نسبت مثلثاتی، سینوس، تانژانت، سکانت کوسینوس، کوتانژانت، کوسکانت عدد پی درصد، پورسانت، پورسانتاژ
چندگانگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ] چندگانگی، چندقسمتی، تفکیکپذیری دسی، سانتی، میلی، خمس، سدس، عشر اعشاری، کسری، کسر یکپنجم، پنجیک، یکششم، ششیک، … میکرو، نانو عشریه درصد، پورسانت، درهزار، چند درهزار ماه (یکدوازدهم سال) دقیقه، ثانیه خانهخانه بهچند قسمتتقسیم کردن، قطعهقطعه کردن، قاچ کردن
درآمدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی َشت، حقوق، مستمری، مقرری، حقوق بازنشستگی، حقالزحمه، دسترنج، پژوهانه، حقالتحقیق، اجرت، مواجب، برداشت، مبلغ پرداختی حق دلالی، کمیسیون، پورسانت، حقالعمل، کارمزد حقوق پایه، پاداش، عیدی، اضافهکاری، حق جذب، مزایا، بازخریدخدمت، ازکارافتادگی، مددمعاش، کمک عائلهمندی، وظیفه، خرج، حق ای