ترجمه مقاله

پوستین

pustin

۱. ساخته‌شده از پوست.
۲. جامۀ پوستی.
۳. لباس زمستانی گشاد و بلند که از پوست حیوانات پشم‌دار به‌خصوص گوسفند می‌دوزند؛ کول.
⟨ پوستین باژگونه کردن: [مجاز]
۱. قصد و آهنگ کاری کردن.
۲. سخت تصمیم گرفتن.
۳. باطن را ظاهر ساختن: ◻︎ پوستین را باژگونه‌ گر کند / کوه را از بیخ و از بن برکند (مولوی۱: ۱۷۱).
۴. تغییر روش دادن.
⟨ پوستین به گازُر دادن: [مجاز]
۱. رنگ عوض کردن.
۲. دورویی و تزویر کردن.
۳. عیب‌جویی کردن.
۴. بدگویی کردن.
۵. کاری را به غیر اهل آن سپردن.
⟨ پوستین کسی را دریدن:
۱. دریدن پوست یا پوستین کسی.
۲. [مجاز] راز کسی را فاش کردن.
⟨ به (در) پوستین کسی افتادن: [مجاز]
۱. عیب‌جویی کردن.
۲. غیبت کردن.
⟨ به (در) پوستین کسی رفتن: = ⟨ به (در) پوستین کسی افتادن

ترجمه مقاله