پوشهفرهنگ فارسی عمید۱. پرده.۲. هرچیزی که چیزی را بپوشاند.۳. لفافه که نوشتههای راجعبه یک موضوع را در آن بگذارند؛ شمیز.
پوشهفرهنگ فارسی معین(ش ِ) (اِ.) 1 - پرده ، هر چیزی که چیزی را بپوشاند. 2 - ورق نسبتاً بزرگ و تا شده ای از جنس مقوا یا پلاستیک که نوشته ها و اسناد مربوط به یک موضوع را در آن نگه داری می کنند.
بُنپوشۀ بیرونیexterior base-coatواژههای مصوب فرهنگستانبُنپوشهای تکلایه که بر سطح خارجی محصولات فلزی برای افزایش مقاومت به خوردگی نشانده میشود
گوشه گوشهلغتنامه دهخداگوشه گوشه . [ ش َ / ش ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) دارای گوشه که محدود به زوایاو مثلثها است . || (ق مرکب ) از این گوشه به آن گوشه و از این طرف به آن طرف . (ناظم الاطباء).
پوسه پوسه شدنلغتنامه دهخداپوسه پوسه شدن . [ س َ س َ / س ِ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) با ورقه های خرد جدا شدن . به ورقه های بسیار باریک جدا شدن . رجوع به پوسته پوسته شدن شود.
پوسهلغتنامه دهخداپوسه . [ س َ/ س ِ ] (اِ) ریسمانی را گویند که بوقت رشتن بر دوک پیچند. (برهان قاطع). || مخفف پوسته . پوستکی بس نازک جدا شده ٔ از چیزی . صفیحه . ورقه . پشیزه . پوسه پوسه ؛ پشیزه پشیزه ، ورقه ورقه . پوسه پوسه شدن ؛ ورقه ورقه شدن . چنانکه طلق و زر
پوشه 2coatواژههای مصوب فرهنگستانلایهای پیوسته از مادهای پوششی که در طی یک مرحله بر روی شیء قرار میگیرد
پوشۀ غرقهایdip coatواژههای مصوب فرهنگستانپوششی همهگیر و کامل که با فروبردن قطعه در ظرف حاوی مادۀ پوششی مایع بر آن تشکیل میشود
پوشه 2coatواژههای مصوب فرهنگستانلایهای پیوسته از مادهای پوششی که در طی یک مرحله بر روی شیء قرار میگیرد
دوپوشهلغتنامه دهخدادوپوشه . [ دُ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ) که دارای دوپوش (دوپوشش ) است . سقفی بر سقفی : اتاق دوپوشه . اتاقی که سقف آن دولا پوشیده شده باشد. (از یادداشت مؤلف ).
سرپوشهلغتنامه دهخداسرپوشه . [ س َ ش َ / ش ِ] (اِ مرکب ) بمعنی سرپوش که مقنعه ٔ زنان و سرپوش دیگ و طبق و خوان باشد. (برهان ). رجوع به سرپوش شود.
ورپوشهلغتنامه دهخداورپوشه . [ وَ ش َ / ش ِ ] (اِ) ورپوشنه . (برهان ) (ناظم الاطباء). روپاک و چادر و مقنعه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ورپوشنه شود.