پوشرنگزداpaint remover, stripper 1واژههای مصوب فرهنگستانمادهای که پس از مالیده شدن بر پوشش، آن را نرم و برداشتن پوشش را از سطح آسان میکند
جدایی طوقهپوشchafer separation, reinforce separationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جدایی بهصورت تَرَکهای محیطی در بالای ناحیۀ لبۀ طوقه بهحدیکه مَنجید نمایان شود
هش زدایلغتنامه دهخداهش زدای . [ هَُ زَ / زِ / زُ ] (نف مرکب ) آنچه هوش و عقل را زایل کند. || (اِ مرکب ) به معنی شراب است که هوش را میزداید و زایل مینماید. (انجمن آرا).
هوش زدایلغتنامه دهخداهوش زدای . [ زَ / زِ / زُ ] (نف مرکب ) محوکننده و ازمیان برنده ٔ هوش . برنده ٔ هوش . || شراب است که زداینده ٔ هوش است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ).