پولتیکفرهنگ فارسی عمید۱. = سیاست۲. شیوۀ عمل و برنامهریزی برای ادارۀ یک نهاد، سازمان، یا اداره.۳. به کار بردن تدبیر و مکر برای پیش بردن کاری و رسیده به نتیجهای؛ کلک.
ژئوپلیتیکواژهنامه آزادعلمى که روابط بین موقعیت جغرافیایى سرزمینها را با پیدایش و نابودى قدرتهاى بزرگ و امپراطوریها مطالعه مى کند -------------------------------------------------------------------------------- ژِئوپُلیتیک:جغرافیای سیاسی
تئوریلغتنامه دهخداتئوری . [ ت ِ ءُ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از زبان فرانسه و متداول در فارسی امروز. این کلمه از ریشه ٔ یونانی «تئوریا» است و بمعنی شناسایی یک علم که بر پایه ٔ تحصیل و تتبع بحاصل آمده باشد و برای تحقق دادن احکام عملی بکار رود. عقیده ٔ منظم . نظریه ٔ علمی . دلایل علمی در موضوعی خا
ناظم الدولهلغتنامه دهخداناظم الدوله . [ ظِ مُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) لقب میرزا ملکم خان بن میرزا یعقوب ارمنی اصفهانی است . وی به سال 1249 هَ . ق . در اصفهان تولد یافت و پس از تحصیلات مقدماتی در اصفهان ، به اروپا رفت و در پاریس به آموختن ریاضی و حقوق پرداخت و چون به ایران
تدبیرلغتنامه دهخداتدبیر. [ ت َ ] (ع مص ) اندیشه کردن در عاقبت کار. (تاج المصادر بیهقی ). پایان کار نگریستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در پس کاری درآمدن و در عقب کاری غور کردن . پایان کاری نگریستن . (غیاث اللغات ). نیکو اندیشیدن ، و خصم بند ولایت گشای از صفات اوست و با لفظ آوردن و دادن و