witherدیکشنری انگلیسی به فارسیخشک شدن، پژمرده شدن، پژمردن، خشک کردن، سربه سر کردن، پژولیدن، پژمردهکردن یا شدن، پلاسیدهشدن
فژولیدنلغتنامه دهخدافژولیدن . [ ف ِ دَ ] (مص ) پژمرده کردن . || پژمرده شدن . || پریشان گردیدن و درهم شدن . (برهان ). رجوع به بشولیدن و پژولیدن شود.