پکتینفرهنگ فارسی عمیدمادهای لعابی که در میوههای رسیده بهخصوص در پوست سیب، نارنج، و ازگیل وجود دارد و باعث تقویت جهاز هاضمه، روانی مزاج و افزایش قابلیت انعقاد خون میشود.
کتنلغتنامه دهخداکتن . [ ک َ ت َ ] (ع مص ) آلوده شدن لب به دود و سیاهی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دود گرفتن . (از اقرب الموارد). || چرک گردیدن . (از ناظم الاطباء). چرک گرفتن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن به لبهای شتر اثر سبزی گیاه . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چسبان ش
کتنلغتنامه دهخداکتن . [ ک َ ت َ ] (ع اِ) ریم و چرک . || خاک بن خرمابن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) دودگرفتگی خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سیاهی گرفتن لب . یقال : کتنت محافل البعیر من اکل العشب ؛ اذا لزق به اثر خضرته . (منتهی الارب ). سیاهی گرفتگی لب .
کتنلغتنامه دهخداکتن . [ ک َ ت ِ ] (ع ص ) ریمناک . چرکین . ریمگین .- سقاء کتن ؛ مشک چرکین و ریمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
کتنلغتنامه دهخداکتن . [ ک َ ت ِ / ک ِ ] (ع اِ) کاسه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قدح . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
پشتولغتنامه دهخداپشتو. [ پ َ / پ ُ ] (اِخ ) یا پختو نام لهجه ای در افغانستان و آن شعبه ای است از زبانهای ایرانی . (دائرةالمعارف اسلامی ج 1 ص 152). پشتو ظاهراً از لفظ پشتون یا پختون آمده است ک