پیداوسیلغتنامه دهخداپیداوسی . [ وَ / وِ ] (اِ) درمی که در زمان کیان رایج بوده ، و هر درمی به پنج دینار خرج میشده است . (برهان ) : هزار و صد و شصت قنطار بوددرم بد کزو پنج دینار بودکه بر پهلوی موبد پارسی همی نام بردش به پیدا
پیداوسیفرهنگ فارسی عمیدسکهای معادل پنجدینار: ◻︎ که بر پهلوی موبد پارسی / همی نام راندش به پیداوسی (فردوسی۱: ۱۳۷۲).
دوگوشیلغتنامه دهخدادوگوشی . [ دُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) که دارای دو گوش باشد. دو گوشه . || عمامه ای که دوطرف آن پایین افتاده باشد. (ناظم الاطباء). || کلاهی را گویند که دو گوش داشته باشد از دو طرف اعم از اینکه گوشها از پایین باشند به نحوی که در شوشتر و بعضی بلاد فارس است یا از بالا به نحوی که در
دوگوشیheadphonesواژههای مصوب فرهنگستانیک جفت گوشی که با اتصال آن به دستگاه صوتی یا تصویری، صدا بهطور مستقیم و بدون پخش شدن در فضا دریافت شود
برافزایی دوگوشیbinaural summationواژههای مصوب فرهنگستاناثر افزایشی (commulative effect) شنوایی دوگوشی در مقایسه با شنوایی یکگوشی
جداسازی دوگوشیbinaural separationواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی شنونده در جداسازی پیامهایی که بهطور همزمان به دو گوش میرسد
بنداوسیلغتنامه دهخدابنداوسی . [ ب ِ وُ / ب َوَ ] (اِ) پنداوسی . پیداوسی . آقای دکتر معین در ذیل پنداوسی آرد: ولف در فهرست شاهنامه «بنداوسی » را باعلامت استفهام آورده و رجوع به پیداوسی کرده و در کلمه ٔ اخیر گوید: «سکه ای به ارزش پنج دینار». احتمال میرود که کلمه ،
پارسیلغتنامه دهخداپارسی . (ص نسبی ) منسوب به ایالت پارس . فارسی : ز سیمین و زرین شتروار، سی طبقها و از جامه ٔ پارسی . فردوسی . || اهل فارس . مردم فارس . || ایرانی . اهل ایران : سلمان پارسی : ز رومی و مصری