پیرارلغتنامه دهخداپیرار. (اِ، ق ) پیرارسال . سال پیش از پارسال . دو سال پیش ازسال حاضر. عام عام اول . (مهذب الاسماء) : سال امسالین نوروز طربناکترست پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا. منوچهری .نوروز را بگفت که در خاندان ملک از فرّ و
پیرارفرهنگ فارسی عمیدسال پیش از پارسال؛ دو سال پیش از امسال؛ پیرارسال: ◻︎ شدت پار و پیرار و امسالت اینک / روش بر ره پار و پیرار دارد (ناصرخسرو: ۳۷۵).
رارلغتنامه دهخدارار. (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 9 هزارگزی جنوب فلاورجان و 3هزارگزی راه عمومی گرکن واقع است . ناحیه ای است جلگه یی و معتدل سکنه آن 301 تن
رارلغتنامه دهخدارار. (اِخ ) رستاقی است در کاشان . (محاسن اصفهان مافروخی ص 18). در ترجمه ٔ کتاب مافروخی دار ضبط شده است . رجوع به ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 39 شود.
رارلغتنامه دهخدارار. (اِخ ) یکی از چهار ناحیه ٔ چهارمحال اصفهان که حدود آن بشرح زیر است : جنوبی به شیراز شمالی ، به فریدن ، شرقی به اصفهان ، غربی به میزدج . (از مرآت البلدان ج 4 ص 51). و رجوع به اصفهان و چارمحال شود.
رارلغتنامه دهخدارار. (ع اِ) مغز استخوان تباه شده و گداخته از لاغری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصل آن ریر است . (منتهی الارب ). ریر. (اقرب الموارد). رَیر. (اقرب الموارد).آنچه پیه در استخوان باشد و آنگاه به آب رقیق سیاهی تبدیل شود و بقولی مخ گداخته . (از اقرب الموارد).
پیرارساللغتنامه دهخداپیرارسال . (اِ مرکب ، ق مرکب ) پیرار. سال پیش از سال گذشته . دو سال قبل از سال حاضر. سال پیش از پارسال . عام عام اول : پیرارسال کو سوی ترکان نهاد روی بگذاشت آب جیحون با لشکری گران .فرخی .
پیرارسالفرهنگ فارسی عمیدپیرار؛ سال پیش از پارسال؛ دوسال پیش از امسال: ◻︎ پیرارسال کاو سوی ترکان نهاد روی/ بگذاشت آب جیحون با لشکری گران (فرخی: ۲۶۴).
پیرارنگiridescenceواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی از رنگهای سبز و سرخ و گاه آبی و زرد در پیرامون برخی اَبرهای بالا با زاویۀ حدود سی درجه با خورشید
پارارلغتنامه دهخداپارار. (اِ) سه سال گذشته را گویند. (غیاث اللغات ). در جای دیگر دیده نشد شاید صورتی از پیرار باشد.
پایارلغتنامه دهخداپایار. (ص مرکب ، اِمرکب ) پار. عام ماضی . سنه ٔ ماضیه . عام اوّل . سال گذشته بیفاصله و پیش از این پیرار. (از فرهنگی خطی ).
امسالینلغتنامه دهخداامسالین . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به امسال . امساله . (فرهنگ فارسی معین ) : سال امسالین نوروز طربناکتر است پار و پیرار همیدیدم اندوهگنا.منوچهری .
طباللغتنامه دهخداطبال . [ طَب ْ با ] (ع ص ) تبیره زن . (مهذب الاسماء). طبل نواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طبل زن . دهل زن . نقاره زن . نقاره چی . نوبتی . نوبت زن .طبال . درویش واله هروی خطاب بباد گوید : تا ساکن حلقی و دهانی طبال صماخ انس و جانی . <p class
پیرارساللغتنامه دهخداپیرارسال . (اِ مرکب ، ق مرکب ) پیرار. سال پیش از سال گذشته . دو سال قبل از سال حاضر. سال پیش از پارسال . عام عام اول : پیرارسال کو سوی ترکان نهاد روی بگذاشت آب جیحون با لشکری گران .فرخی .
پیرارسالفرهنگ فارسی عمیدپیرار؛ سال پیش از پارسال؛ دوسال پیش از امسال: ◻︎ پیرارسال کاو سوی ترکان نهاد روی/ بگذاشت آب جیحون با لشکری گران (فرخی: ۲۶۴).
پیرارنگiridescenceواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی از رنگهای سبز و سرخ و گاه آبی و زرد در پیرامون برخی اَبرهای بالا با زاویۀ حدود سی درجه با خورشید