پیرزالغتنامه دهخداپیرزا. (ص مرکب ،اِ مرکب ) آنکه از پدر و مادر سالخورد زاده و از آنروی ضعیف و زشت باشد. طفلی از پدری و مادری پیر: مگر پیرزائی ، چرا از سرما می هراسی ؟ چرا از سرمای کم متألم میشوی ؟ مگر پیرزائی ؟ || کسی که با موی سفید و بهیأت پیران ترنجیده پوست و زشت بدنیا آید.
پیرزافرهنگ فارسی عمید۱. آنکه از پدر و مادری علیل یا سالخورده بهوجود آمده.۲. آنکه در بدو تولد تن رنجور و چهرهای پرچینوچروک مانند پیران داشته باشد.
پیرزافرهنگ فارسی معین(ص مف .) 1 - آن که از پدر و مادری سالخورده زاده و بدین سبب ضعیف می باشد. 2 - کسی که با موی سفید و به هیئت پیران ترنجیده پوست و زشت به دنیا آید.
گُل سرخRosaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از گلسرخیان درختچهای ایستاده یا بالاروندۀ تیغدار با تعداد بسیاری گونۀ خودرو و اهلی که بیشتر بومی آسیا هستند، اما تعدادی هم بومی اروپا و شمال امریکا و شمالغربی افریقا هستند؛ گلها اغلب معطرند و براثر دستکاری ژنی در رنگ گلبرگ آنها تنوع بسیار ایجاد شده است؛ برگها متناوب و مرکب شانهای (pi
پَرگَنۀ ریشهایrhizoid colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای که رشتههای ضخیم و معدود ریشهمانند آن به طرف بیرون رشد میکنند
تیزاب سلطانیaqua regiaواژههای مصوب فرهنگستانمایع بسیار خورنده و دودکنندهای که از یک قسمت نیتریکاسید و سه قسمت هیدروکلریکاسید تشکیل شده است و با تمام فلزها ازجمله طلا و نقره واکنش میدهد
ریزالغتنامه دهخداریزا. (نف ) ریزان . (ناظم الاطباء).- ریزا کردن ؛ ریزاندن . ریختن . پاشیده و ریزان کردن : سیم را گر بسرشد بر یکدگر آتش همی چون هم آتش مر سرشته سنگ را ریزا کند.ناصرخسرو.
پیرزادلغتنامه دهخداپیرزاد. (اِخ ) (امیر...) بخاری . داروغه ٔ هرات از جانب میرزا مظفرالدین جهانشاه بسال 862 هَ . ق . (حبیب السیر چ تهران جزو 3 از ج 3 ص 231). در
پیرزادلغتنامه دهخداپیرزاد. (ص مرکب ، اِ مرکب ) زاده ٔ پیر. (شعوری ج 1 ص 256). رجوع به پیرزاده شود. صاحب لسان العجم گوید پسری را به پیری نسبت فرزندی دهند تعظیم را. || بهیأت پیران تولدیافته .
پیرزادهلغتنامه دهخداپیرزاده . [ دَ ] (اِخ ) (حاجی ...) محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری (طرائق الحقائق ص 351). وی در 1305 هَ . ق . سفری بفرنگستان رفت و در <span
پیرزادلغتنامه دهخداپیرزاد. (اِخ ) (امیر...) بخاری . داروغه ٔ هرات از جانب میرزا مظفرالدین جهانشاه بسال 862 هَ . ق . (حبیب السیر چ تهران جزو 3 از ج 3 ص 231). در
پیرزادلغتنامه دهخداپیرزاد. (ص مرکب ، اِ مرکب ) زاده ٔ پیر. (شعوری ج 1 ص 256). رجوع به پیرزاده شود. صاحب لسان العجم گوید پسری را به پیری نسبت فرزندی دهند تعظیم را. || بهیأت پیران تولدیافته .
پیرزاده زاهدیلغتنامه دهخداپیرزاده زاهدی . [ دَ زا هَِ ] (اِخ ) نام جد مؤلف کتاب «سلسله ٔ نسب صفویه » و آن تألیف شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیرزاده زاهدی است که در عهد شاه سلیمان صفوی بعد از فتح قندهار در سال 1059 تألیف کرده و روابط مریدی و مرشدی اجداد صفویه را با شیخ ز
پیرزادهلغتنامه دهخداپیرزاده . [ دَ ] (اِخ ) (حاجی ...) محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری (طرائق الحقائق ص 351). وی در 1305 هَ . ق . سفری بفرنگستان رفت و در <span